بیـــ قــافـیــه هـای بـا مخــاطـبــ مـن

با دیدنت زبان دلم بند آمدست شاعر شدم که لال نمیرم فقط همین

کاش میدانستی ... (تقدیم به ...)

ک اش میدانستی، بعد از آن دعوت زیبا به ملاقات خودت....
من چه حالی بودم!
خبر دعوت دیدار، چو از راه رسید...


پلک دل باز پرید!
من سراسیمه به دل بانگ زدم....
آفرین قلب صبور، زود برخیز عزیز!
خاطرم را گفتم : زودتر راه بیفت...
هر چه باشد، بلد راه تویی....


ما یک عمر بدین خانه نشستیم و تو تنها رفتی...
بغض در راه گلو گفت : مرحمت کم نشود...
گویا با من بنشسته دگر کاری نیست....
جای ماندن چون دگر نیست، از اینجا بروم!


مژده دادم به نگاهم، گفتم : نذر دیدار قبول افتاده است...
و تپش های دلم را گفتم : اندکی آهسته، آبرویم نبری....
عقل، شرمنده به آرامی گفت : راه را گم نکنیم!!!
خاطرم خنده به لب گفت : نترس ، نگران هیچ مباش...


سفر منزل دوست، کار هر روز من است....
چشم بر هم بگذار، دل تو را خواهد برد!

...

وه چه رویای قشنگی دیدم...
خواب، ای موهبت خالق پاک...
خواب را دریابم!


که تو در خواب، مرا خواهی خواست...
که تو در خواب، مرا خواهی خواند...
و تو در خواب، به من خواهی گفت :تو به دیدارمن آ....

آه، کاش میدانستی.............

بعد از این دعوت زیبا به ملاقات خودت...
من چه حالی دارم!
پلک دل باز پرید!
خواب را دریابم!
من به میهمانی دیدار تو می اندیشم...!

 

 

[ 13 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

بر مے گرده ... (تقدیم به ...)

 

بر مے گرده

بر نمے گرده

بر مے گرده

بر نمے گرده

بر مے گرده

بر نمے گرده

آقا !

شما دانہ تسبیح اضافه دارید ؟؟

 

[ 13 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

همیـشه نـــبـایــد زد ...

 

همیـشه نـــبـایــد زد ..گـاهـی اوقــات هــم بــایـد خـــورد !حــرف هــا را !!!

[ 13 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

كلی صبر كردم تا ... (تقدیم به ...)

 

كلی صبر كردم تا كمی نگاهت كنم
كمی صبر كن تا كلی نگاهت كنم

[ 13 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]

كاش دوس داشتن ...

كاش دوس داشتن هم نسبت به حساب میومد؛
مثلن وقتی می پُرسن :چه نسبتی باهاش داری؟
بگی:دوسش دارم

[ 13 / 3 / 1391برچسب:,

] [ 1:0 ] [ دخـــتـــر کـــاغــذی ]

[ ]